شیراز، شهر شعر و عشق، جاییه که انگار هر گوشهش یه قصه داره. از عطر بهارنارنج که تو کوچههای قدیمی میپیچه تا صدای اذان که از منارههای مساجد بلند میشه، همهچیز تو این شهر یه حس نوستالژیک و عاشقانه بهت میده. حالا فکر کن صبح زود، وقتی هنوز هوا خنکه، یه جفت کفش راحت بپوشی و بزنی به کوچههای تاریخی شیراز. کوچههایی که دیوارای خشتیشون پر از خاطرهست، خونههای قدیمی با درهای چوبی و پنجرههای رنگی که انگار از دل تاریخ اومدن، و آدمایی که با لهجه شیرین شیرازی باهات گپ میزنن. تو این مقاله قراره ببرمت به یه پیادهروی خیالی تو کوچههای تاریخی شیراز، از جاهایی که باید ببینی بگم، از تجربههای خودم و داستانهای آدمای محلی تعریف کنم و راهنماییات کنم که چطور یه روز پر از حس خوب تو این شهر داشته باشی. آمادهای؟ کولهتو بردار و بیا بریم!
چرا کوچههای تاریخی شیراز؟
شیراز فقط حافظیه و سعدیه و باغ ارم نیست. این شهر پر از محلههای قدیمیه که انگار زمان توشون وایستاده. کوچههای باریک با دیوارهای کاهگلی، ساباطهایی که سایهشون تو گرمای تابستون پناهته، و خونههایی که هر کدوم یه داستان از دوره زندیه یا قاجار دارن. پیادهروی تو این کوچهها فقط قدم زدن نیست، انگار داری تو صفحههای یه کتاب تاریخی راه میری. هر گوشه یه منظره جدیده، یه عطر تازه، یا یه صدای آشنا که تورو میبره به یه دنیای دیگه.
من اولین بار که تو کوچههای شیراز راه رفتم، فکر میکردم قراره فقط چندتا خونه قدیمی ببینم. ولی وقتی قدم زدم، دیدم نه، اینجا پر از زندگیه. پیرمردی که رو سکو نشسته بود و داشت با دوستش گپ میزد، بچههایی که تو کوچه دنبال هم میدویدن، و بوی نون سنگک که از یه نانوایی قدیمی میاومد. انگار همهچیز دست به دست هم داده بود که من عاشق این شهر بشم.
- ۰ نظر
- ۳۱ تیر ۰۴ ، ۲۰:۳۶